به من کـــــه رسیــدی سرت شلــوغ شــد...
میدونستـم پا قدمــم خوبــه
اما نه دیگــه اینقــدر...
مهم نیـــست بـزرگ باشی یا کوچیـک...
مرد باشی یا زن مهم این است که
آنقدر شرف داشتته باشـــی پای حـرفت بایستــی...
وگـــرنه دهــان هرکــس بوی گنــــد دوستــت دارم میدهـد...
تــــو برای همیشـــه میـــروی ...
و مـــن چقـــدر کار روی ســـرم ریخـــته...
خاطـــرات زیـادی برای فرامــوش کـردن دارم...
بـه دوست پسر که بـخـواهـی تـکـیـه کـنـی
بـایـد جـسـمـت را بـه او هـدیـه کـنـی
طـعـمـش را کـه چـشـیــد
مـثـل آدامـس تـف مـی کـنـد کـف ِ زمـیـن
بـاز مـی چـسـبـی تـه کـفـش عـابـری عـاشـق پـیـشـه
از دلـت کـه خـبـر نـدارنـد
نـنـگ ِ هـرزگــی مـی بـنـدنـد ...
آقـا پـسـری کـه بـه دوست دخـتـرت مـیـگـی : مـن تـا آخـرش بـاهـاتـم
مـرد بـاش بـگـو آخـرش تـا مـوقـع بـسـتـن ِ کـمـربـنـدتـه ...
اشکهایـــم را
بی صـــدا در اوج سکــــوت میریزم
هـــق هــــق برای کسیست کــه کسی را
برای پـــاک کردن اشـــک هایش دارد...
(ارســالی دوستان)
خــواهش میکنم از پیش او نـــرو...
هیـــــچ کــــس
طاقتـــی که من دیـــوانــه داشتم را ندارد...
سال ها بعد
یاد تـــو از خاطرم خواهد گذشت...
و نخواهم دانست کجـــایی اما
آرزوی من برای خوشبختی تـــو
تــو را در بر خواهد گرفت
و احساس خواهی کرد
اندکی شادتری و اندکی خوشبخت تری
و نخواهی دانست چرا...
دیگر خسته شدم از تـــو نوشتن
دیگر میدانم نمی آیی
چقدر حس تلخیست،
این حس دیوانگــــــی...
دوره ی سعدی و حافظ
صحبت از زلــف تو بود
نوبت دوران من شد،
روسری ســر کرده ای؟؟؟
سیگـــار را با هیچ چیــــز عوض نمیکنم
برگــــرد
ثابت کن دروغ میگویـــم...
عروسیمان خوب برگذار شد...
حالا در خــانه خودمان نشسته ایم و این
اولین شب آرامش مــاست ...
این دلنوشته را از دست ندهید
خواستم به او بگــویم دوستت دارم
از او پرسیدم
مهم تر از دوست داشتن در زندگی چیست؟؟
گفت پـــــول
دیگـــر زبانـــم بند آمد...
فصل عــوض میشود ...
جای آلـو را خــرمالو میگیرد
جای دلتنگــی را،
دلتنگــــــــی
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یا رب فلانی رو سیاه است
دو دستش خالی و غرق گناه است
کمی هم من دیوانــه را دعـــا کن ...
تا لحظــه شکست
به خـــدا ایمــان داشته باشید...
خواهی دید که آن لحظه هــرگز نخواهد رسید . . .
تو در کدام ثانیــه می آیی
بگو ساعتها را
در همان لحظه نگــه دارم
میخواهم
سیر تماشایت کنم
صف می کشند دلتنگــی های من،
چون دانـــه های تسبیح به نـــخ کشید شده...
چقدر بگـــردانم دانــه ها را،
تا تــــو بیایــی . . ؟!
دلتنگـــی هایم را نشاندم روی دوش بــادبادک
و فرستادمشان به آسمــان...
بــــاران می بــارد!
کور شود هرانکه...
چشم دیدن
عشــــقمان
و نوشتن دلنوشتــه هایم را برایـــت نداشت...
همه چیز تمـــام شد...
در این تابستان
که بـــارانی در کار نیست !!!
پس چرا من
خیس یـــاد توام ؟
نمی دانم
آلزایـمر بودی یا عـشق؟
از روزی کـه مبتلایت شدم
خودم را
از یــاد بردم
تمام حرفهــای ناگفته ی من دیــوانه ؛
همین سکوتــی است،
کــه می شنوی...
گاهــي فکـر ميکنم کــار تـــو ســـــخــــت تراز مـــن است !!
مـن يـــــک دنـــيا دوستت دارم …
و تو زير بـار اين همــــه عشـــق قــــد خـم نميکني...
هر روز برایش مینویسم و انتظار میکشــم ...
اما رهگذران گمان میکنن واقعـــا دیوانــه ام ،
دلــم میخواهد داد بزنم که من دیوانــه نیستم
من فقط منتظــــرم...
چقدر این قصه تلـــخ است ...
منتظر کسی باشی که
هیــچ وقت
فکر آمـــدن نیست!
به یـــادگار ساعتــی بر دستم بست
تا یــادم نرود
چــقـــدر زمــــان بــایـــد بــگــذرد . . .
تــا یــڪـی مـــثـل او . . .
دوبـــاره عــاشـــق یــڪـی مــثـل من دیوانــه شـود . . .
به من شلیک کــن؛
قبل از آنکه به دیگــری بگویی؛
دوستت دارم ...!
مثل کشیدن کبریت در باد
من که به معجزه ی عشق ایمــان دارم
می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
با سلام خدمت دوستان عزیز
ورژن جدید اپلیکیشن جملک3 اماده دانلود است
لطفا آپدیت کنید...
مشخصات :
- فرمت : APK
- حجم : 9,968 KB
- منبع : جملــــک 3
- رمز :ندارد
- ورژن1.3
- دانلود
اگر دستانم
به پهنای رنگین کمان باز می شدند…
وسعت دلتنگی ام را درک می کردی…
به وسعت تمام بی تفاوتــی هام…
یکی هست که،
قد یه دنیـــا برام…
متفاوته...
کجـــایی
که ندیدی دستـــانم
از شرم نداشتنت تــرک برداشتند ...
زیر افتاب داغ این تـابستان
با سایه ام صحبت کردم...
غمــم را برایــش گفتم
نمیدانـــم چرا هر روز کمــرنگ تر میشود ...
قدمـــی بیشتر نیست،
از شـــوق پنهــــان من تا بی تفاوتــی آشکار تـــو
برگرد لحظـــه ای ...
ببین
این منـــم ،همان دیوانــــه ی این روز های تــــو
شکل کودکیم میشوی...
صدایت ،
نوازش موهای عروسکیم را تکرار میکند
دست هایت،
دزدین گیلاس از باغچه همسایه است
نگاهم که کردی...
اخ شیشه پنجره حــــال شکست...
نــم دار است چشم دلنوشتــه هایم،
به بوی نــــا مرطوب ...
من امــــا
نایــــی برایم نمانده از این نمـــاندن های ناموزون...